معنی سمبول ممانعت

حل جدول

سمبول ممانعت

دس

سد


سمبول

نماد


ممانعت

خودداری، بازداشتن، جلوگیری

لغت نامه دهخدا

ممانعت

ممانعت. [م ُ ن َ / ن ِ ع َ] (از ع، اِمص) بازداشتگی و منع و نهی و تعرض و مزاحمت و اعتراض و دفع. (ناظم الاطباء). بازداشتن کسی از چیزی. جلوگیری. بازداشت. منع. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): محسن بن طاق که امیر غز بود راه او بگرفت و به ممانعت او برخاست. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). منتصر به اسفراین افتاد و مردم اسفراین از خوف فتنه به ممانعت او برخاستند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). رجوع به ممانعه شود.
- ممانعت کردن، جلوگیری کردن. بازداشتن از کاری.

فرهنگ معین

سمبول

(سَ بُ) [فر.] (اِ.) مظهر، نماد، نشانه ای که نمایانگر معنایی پنهان باشد، رمز (فره).


ممانعت

(مُ نِ عَ) [ع. ممانعه] (مص م.) جلوگیری کردن، بازداشتن.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

سمبول

نماد


ممانعت

بازدارندگی، جلوگیری، بازداری، جلوگیری

فرهنگ فارسی هوشیار

سمبول

علامت، اشاره، رمز


ممانعت

بازداشتگی، منع، نهی، اعتراض

فارسی به ایتالیایی

سمبول

simbolo

فرهنگ عمید

ممانعت

کسی را از کاری بازداشتن، منع کردن، جلوگیری کردن،

کلمات بیگانه به فارسی

ممانعت

بازدارندگی-بازداری-جلوگیری

فارسی به عربی

ممانعت

ازعاج، استثناء، زمام

معادل ابجد

سمبول ممانعت

739

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری